Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش دوم

بخش دوم Vocabulary سطح B1 انگلیسی شامل ۱۰۰ واژه کاربردی است که به شما کمک می‌کند مکالمات روزمره، نوشتار و موقعیت‌های رسمی‌تر را بهتر مدیریت کنید. یادگیری این لغات باعث روان‌تر شدن صحبت، افزایش اعتمادبه‌نفس و درک بهتر متون و گفتگوها می‌شود.

Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش دوم

یادگیری زبان انگلیسی در سطح B1 یکی از مراحل حساس و مهم در مسیر پیشرفت زبان‌آموزان است. در این سطح، زبان‌آموز دیگر محدود به لغات و ساختارهای ساده‌ی روزمره نیست، بلکه می‌تواند موضوعات پیچیده‌تر، توضیحات دقیق‌تر و مکالمات طولانی‌تر را مدیریت کند. با این حال، رسیدن به این توانایی نیازمند یک گنجینه‌ی لغات گسترده‌تر و تمرین هدفمند است.

بخش دوم از واژگان سطح B1 به شما کمک می‌کند تا کلماتی را بیاموزید که نه‌تنها در مکالمات روزمره بلکه در متون دانشگاهی ساده، مقالات، فیلم‌ها و مکالمات رسمی‌تر نیز بسیار پرکاربرد هستند. اگر هدف شما رسیدن به سطح B2 و آمادگی برای آزمون‌هایی مثل آیلتس یا زبان دانشگاهی است، این بخش می‌تواند سکوی پرتاب شما باشد.

چرا واژگان سطح B1 اهمیت ویژه‌ای دارند؟

واژگان سطح B1 پلی است بین زبان ساده و زبان نیمه‌تخصصی. شما در این سطح باید بتوانید:

درباره‌ی تجربیات شخصی و حرفه‌ای خود صحبت کنید.
ایده‌های خود را در مکالمه‌های رسمی و غیررسمی توضیح دهید.
تفاوت‌ها و شباهت‌ها را با استفاده از لغات مناسب بیان کنید.
در مورد موضوعات اجتماعی، فرهنگی و محیطی اظهار نظر کنید.

روش‌های مؤثر برای یادگیری لغات سطح B1

یادگیری لغات تنها با حفظ کردن امکان‌پذیر نیست. باید از تکنیک‌هایی استفاده کنید که یادگیری را ماندگارتر کنند:

تکرار در فاصله‌های زمانی (Spaced Repetition): مرور دوره‌ای باعث تثبیت واژه در حافظه می‌شود.
یادگیری در متن: بهتر است لغات را همراه با جمله و موقعیت واقعی یاد بگیرید.
نوشتن خاطره یا متن کوتاه: استفاده‌ی فعال از کلمات جدید در نوشته‌های شخصی.
مکالمه آزاد: تلاش برای به‌کارگیری لغات جدید در گفتگوهای روزمره.

هدف این بخش از آموزش واژگان

در این بخش، با ۲۰ واژه‌ی بسیار مهم سطح B1 آشنا می‌شوید. هر کلمه همراه با:

معنی فارسی
یک مثال کاربردی به زبان انگلیسی
ترجمه‌ی فارسی جمله

این ساختار کمک می‌کند که هم معنی دقیق را یاد بگیرید، هم نحوه‌ی استفاده در جمله را ببینید.

Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش دوم

Word	Meaning (FA)	Example
ability	توانایی	She has the ability to solve problems quickly.
abroad	خارج از کشور	He wants to study abroad next year.
accept	پذیرفتن	She accepted the job offer.
achievement	دستاورد	Winning the prize was a big achievement.
act	عمل کردن	You must act quickly in emergencies.
actual	واقعی	The actual cost was higher than expected.
advantage	مزیت	Speaking English gives you an advantage.
advertisement	تبلیغ	I saw an advertisement for a new phone.
advice	نصیحت	He gave me good advice about studying.
affect	تأثیر گذاشتن	The weather can affect our mood.
afraid	ترسیده	She is afraid of the dark.
agency	آژانس	I booked the tour through a travel agency.
agree	موافق بودن	We all agree on the plan.
ahead	جلو	There is a gas station ahead.
aim	هدف	His aim is to become a doctor.
allow	اجازه دادن	My parents don’t allow me to stay up late.
almost	تقریباً	It’s almost time to go.
already	قبلاً	I have already finished my homework.
although	اگرچه	Although it was raining, we went out.
ambition	جاه‌طلبی	Her ambition is to be a writer.
amount	مقدار	He spent a large amount of money.
ancient	باستانی	The city has many ancient buildings.
angry	عصبانی	He was angry about the mistake.
announce	اعلام کردن	They will announce the results tomorrow.
annual	سالانه	The company holds an annual meeting.
anymore	دیگر	I don’t live there anymore.
anyway	به هر حال	It was difficult, but I did it anyway.
apologize	عذرخواهی کردن	She apologized for being late.
appear	ظاهر شدن	The sun appeared after the storm.
apply	درخواست دادن	He applied for a new job.
appointment	قرار ملاقات	I have a doctor’s appointment tomorrow.
argue	بحث کردن	They often argue about money.
arrange	ترتیب دادن	I will arrange a meeting for next week.
arrival	ورود	We were happy at her arrival.
article	مقاله	I read an interesting article online.
artist	هنرمند	Picasso was a famous artist.
asleep	خواب	He was asleep during the movie.
assist	کمک کردن	Can you assist me with this task?
attend	شرکت کردن	Many people attended the wedding.
attitude	نگرش	She has a positive attitude toward life.
available	در دسترس	This book is not available now.
average	میانگین	The average temperature is 25°C.
avoid	اجتناب کردن	He avoided talking about the problem.
award	جایزه	She won an award for best actress.
aware	آگاه	Are you aware of the risks?
balance	تعادل	Yoga helps you keep your balance.
behavior	رفتار	His behavior was strange.
belong	تعلق داشتن	This book belongs to me.
benefit	سود	Exercise has many health benefits.
besides	علاوه بر	Besides English, she speaks French.
bill	صورتحساب	The waiter brought the bill.
blank	خالی	Fill in the blank with a word.
block	بلوک / مسدود کردن	A big block of ice; The road was blocked.
blood	خون	The nurse took a blood sample.
board	تخته / سوار شدن	He wrote on the board; We boarded the plane.
boil	جوشاندن	Please boil some water for tea.
borrow	قرض گرفتن	Can I borrow your pen?
boss	رئیس	My boss is very strict.
brain	مغز	The brain controls the body.
bridge	پل	We crossed the bridge.
bright	روشن / باهوش	The sun is bright today; She is a bright student.
brilliant	فوق‌العاده	He had a brilliant idea.
broadcast	پخش کردن	The news was broadcast live.
broken	شکسته	The glass is broken.
burn	سوختن	The fire burned all night.
bury	دفن کردن	They buried the treasure underground.
calm	آرام	She remained calm during the storm.
cancel	لغو کردن	The flight was cancelled.
capital	پایتخت / سرمایه	Tehran is the capital of Iran.
careful	مراقب	Be careful with the knife.
carriage	واگن	We sat in the last carriage of the train.
cause	علت	Smoking is a major cause of cancer.
celebrate	جشن گرفتن	They celebrated their anniversary.
certain	مطمئن	I am certain about my decision.
challenge	چالش	Learning English is a challenge.
chance	فرصت	Give me another chance.
character	شخصیت	She is a kind character.
charge	هزینه / شارژ	There is no extra charge for delivery.
check	بررسی کردن	Please check your answers.
choice	انتخاب	You have no other choice.
climate	اقلیم	The climate here is very dry.
climb	بالا رفتن	They climbed the mountain.
clothes	لباس	She bought new clothes.
collect	جمع کردن	He collects old coins.
college	دانشکده	She goes to college in London.
comfort	آرامش	He enjoys the comfort of his home.
common	رایج	English is a common language.
compare	مقایسه کردن	Don’t compare yourself to others.
competition	رقابت	She won the singing competition.

یادگیری لغات سطح B1 تنها به معنی دانستن ترجمه‌ی آن‌ها نیست، بلکه باید بتوانید این کلمات را در موقعیت‌های واقعی زندگی و گفتگوهای روزمره به کار ببرید. هرچه بیشتر این واژگان را تمرین کنید، اعتمادبه‌نفس زبانی شما افزایش پیدا می‌کند و مکالمه‌هایتان طبیعی‌تر خواهد شد.

مشاهده دوره های آموزش زبان انگلیسی سطح B1

برای ثبت نظر و دیدگاه خود لطفا با تشکیل حساب کاربری، عضو وب سایت شوید.

برچسب ها

آخرین مقالات

Vocabulary سطح C1 انگلیسی: بخش چهارم

این مقاله، چهارمین بخش از یک مجموعه مقالات جامع است که به بررسی و آموزش واژگان سطح C1 زبان انگلیسی می‌پردازد. این بخش با ارائه مقدمه‌ای مرتبط با بخش‌های قبلی، سه هدینگ کاربردی و یک جدول کامل از ۱۰۰ کلمه، به خواننده کمک می‌کند تا به شکلی سیستماتیک و مؤثر، دایره لغات خود را گسترش دهد و آن‌ها را در مکالمات و نوشته‌های روزمره خود به کار گیرد.