کاوش در دنیای افعال چندمعنایی انگلیسی: معانی، کاربردها و مثال‌های کاربردی

در زبان انگلیسی، برخی از افعال به طرز شگفت‌انگیزی می‌توانند معانی متعددی داشته باشند و بسته به موقعیت و جمله، نقش‌های متفاوتی ایفا کنند. این ویژگی زبانی نه‌تنها قدرت انعطاف زبان را نشان می‌دهد، بلکه درک دقیق آن را به یک مهارت ضروری تبدیل می‌کند. تصور کنید با فعلی مانند “set” مواجه شوید که گاهی به معنی تنظیم کردن ساعت است، گاهی چیدمان میز غذا، و گاهی غروب خورشید!

کاوش در دنیای افعال چندمعنایی انگلیسی: معانی، کاربردها و مثال‌های کاربردی

در زبان انگلیسی، برخی از افعال به طرز شگفت‌انگیزی می‌توانند معانی متعددی داشته باشند و بسته به موقعیت و جمله، نقش‌های متفاوتی ایفا کنند. این ویژگی زبانی نه‌تنها قدرت انعطاف زبان را نشان می‌دهد، بلکه درک دقیق آن را به یک مهارت ضروری تبدیل می‌کند. تصور کنید با فعلی مانند “set” مواجه شوید که گاهی به معنی تنظیم کردن ساعت است، گاهی چیدمان میز غذا، و گاهی غروب خورشید! شناخت این معانی متنوع می‌تواند شما را در فهم بهتر متون، مکالمات روان‌تر و استفاده خلاقانه‌تر از زبان یاری کند. در این مطلب، به بررسی مهم‌ترین این افعال چندمعنایی می‌پردازیم و با مثال‌هایی کاربردی، به شما کمک می‌کنیم تا این مهارت را به صورت عملی بیاموزید. اگر آماده‌اید، بیایید این دنیای جذاب از معانی پنهان را کشف کنیم!

 

Set

فعل Set معانی گوناگونی دارد، از جمله قرار دادن چیزی، تنظیم کردن یک سیستم یا تعیین قوانین و زمان‌ها. به عنوان مثال، در جمله “She set the plates on the table” منظور قرار دادن بشقاب‌ها روی میز است. اما در جمله “The company set a new standard for customer service” این فعل به معنی تعیین کردن استاندارد است. همچنین، “The sun sets at 7 PM” به معنی غروب کردن خورشید است.
 

معانی مختلف فعل Set: قرار دادن، تنظیم کردن، تعیین کردن، غروب کردن

قرار دادن یا چیدمان:

She set the plates on the table. (او بشقاب‌ها را روی میز گذاشت.)

The jeweler set the diamond in the ring. (جواهرساز الماس را روی حلقه قرار داد.)
 

تنظیم کردن:

Set the alarm for 6 AM. (زنگ هشدار را برای ساعت ۶ صبح تنظیم کن.)

He set the thermostat to 22 degrees. (او ترموستات را روی ۲۲ درجه تنظیم کرد.)
 

غروب کردن خورشید:

The sun sets at 7 PM. (خورشید ساعت ۷ غروب می‌کند.)

 

Get

فعل Get یکی از پرکاربردترین افعال است و معانی مختلفی مانند دریافت کردن، رسیدن، و فهمیدن دارد. برای مثال، در جمله “I got a gift for my birthday” به معنای دریافت هدیه است. اما در جمله “What time did you get home?” به معنای رسیدن به خانه است. همچنین، در “I didn’t get what he meant” این فعل نشان‌دهنده عدم درک است.
 

معانی مختلف فعل Get: دریافت کردن، رسیدن، فهمیدن، آماده شدن

دریافت کردن:

I got a letter from my friend. (من نامه‌ای از دوستم دریافت کردم.)

She got a new job last week. (او هفته گذشته شغل جدیدی پیدا کرد.)
 

رسیدن:

What time did you get here? (چه زمانی به اینجا رسیدی؟)

We got to the airport late. (ما دیر به فرودگاه رسیدیم.)
 

فهمیدن:

I didn’t get the joke. (شوخی را متوجه نشدم.)

Do you get what I’m saying? (می‌فهمی چه می‌گویم؟)
 

آماده شدن:

I need to get ready for the party. (باید برای مهمانی آماده شوم.)

 

Run

فعل Run می‌تواند به دویدن، کار کردن یک دستگاه یا اداره کردن یک مجموعه اشاره کند. به عنوان مثال، “She runs every morning” به دویدن صبحگاهی اشاره دارد. در جمله “The machine is running smoothly” منظور این است که دستگاه به خوبی کار می‌کند. در حالی که “He runs a small business” به معنی مدیریت یک کسب‌وکار است.

 

معانی مختلف فعل Run: دویدن، کار کردن دستگاه، مدیریت کردن، جاری شدن

دویدن:

He runs fast in races. (او در مسابقات سریع می‌دود.)

She runs every morning in the park. (او هر صبح در پارک می‌دود.)
 

کار کردن دستگاه:

The computer is running smoothly. (کامپیوتر به‌خوبی کار می‌کند.)

The washing machine runs on low energy. (ماشین لباسشویی با انرژی کم کار می‌کند.)
 

مدیریت کردن:

She runs her own company. (او شرکت خودش را مدیریت می‌کند.)

They run a family restaurant. (آن‌ها یک رستوران خانوادگی را اداره می‌کنند.)
 

جاری شدن:

Tears ran down her cheeks. (اشک از گونه‌های او جاری شد.)

 

Break

فعل Break معانی شکستن، وقفه گرفتن یا نقض کردن دارد. برای مثال، در جمله “He accidentally broke the vase” به معنای شکستن گلدان است. اما در “Let’s take a break” منظور گرفتن استراحت است. همچنین، در جمله “They broke the rules” این فعل به معنای نقض کردن قوانین به کار رفته است.
 

معانی مختلف فعل Break: شکستن، وقفه گرفتن، نقض کردن

شکستن:

He broke the glass accidentally. (او شیشه را به‌طور تصادفی شکست.)

The toy broke after just one day. (اسباب‌بازی فقط بعد از یک روز خراب شد.)
 

وقفه گرفتن:

Let’s take a break from studying. (بیایید از درس خواندن استراحت کنیم.)

They had a short break during the meeting. (آن‌ها یک وقفه کوتاه در جلسه داشتند.)
 

نقض کردن:

He broke the rules by cheating. (او با تقلب قوانین را نقض کرد.)

 

Take

فعل Take می‌تواند به گرفتن، بردن، طول کشیدن یا قبول کردن اشاره داشته باشد. به عنوان نمونه، “She took the book from the shelf” به معنی برداشتن کتاب است. در “It takes two hours to get there” منظور طول کشیدن زمان است. همچنین در جمله “He took the job offer” این فعل به معنی قبول کردن پیشنهاد شغلی است.

 

معانی مختلف فعل Take: گرفتن، بردن، طول کشیدن، قبول کردن

گرفتن یا بردن:

She took the book from the shelf. (او کتاب را از قفسه برداشت.)

Can you take this package to the post office? (می‌توانی این بسته را به اداره پست ببری؟)

طول کشیدن:

It takes an hour to get there. (رسیدن به آنجا یک ساعت طول می‌کشد.)

Learning English takes time and effort. (یادگیری انگلیسی زمان و تلاش می‌طلبد.)

قبول کردن:

He took the job offer. (او پیشنهاد شغلی را قبول کرد.)

She took my advice seriously. (او پیشنهاد من را جدی گرفت.)

 

Turn

این فعل اغلب به تغییر جهت، تبدیل شدن یا نوبت اشاره می‌کند. به عنوان مثال، در جمله “Turn left at the traffic light” به معنای تغییر جهت به چپ است. در “The caterpillar turns into a butterfly” منظور تبدیل شدن کرم ابریشم به پروانه است. و در جمله “It’s your turn” این فعل نوبت داشتن را نشان می‌دهد.

 

معانی مختلف فعل Turn: چرخیدن، تبدیل شدن، رسیدن نوبت

چرخیدن یا تغییر جهت:

Turn left at the traffic light. (در چراغ راهنمایی به چپ بپیچ.)

She turned to face him. (او برگشت تا به او نگاه کند.)
 

تبدیل شدن:

The caterpillar turns into a butterfly. (کرم ابریشم به پروانه تبدیل می‌شود.)

Water turns into ice when it freezes. (آب وقتی یخ می‌زند به یخ تبدیل می‌شود.)
 

رسیدن نوبت:

It’s your turn to play. (نوبت شماست که بازی کنید.)

We’ll take turns driving. (ما نوبتی رانندگی خواهیم کرد.)

 

Go

فعل Go معانی رفتن، خراب شدن و تغییر حالت را شامل می‌شود. در جمله “She went to the store” منظور حرکت کردن به سمت فروشگاه است. در “The milk has gone bad” این فعل به معنای خراب شدن شیر است. همچنین، در جمله “The lights went out during the storm” منظور از کار افتادن چراغ‌ها است.
 

معانی مختلف فعل Go: رفتن، خراب شدن، تغییر وضعیت

رفتن:

She went to the store to buy groceries. (او به فروشگاه رفت تا خرید کند.)

Let’s go for a walk. (بیایید برای پیاده‌روی برویم.)
 

خراب شدن:

The milk has gone bad. (شیر خراب شده است.)

The engine went out suddenly. (موتور ناگهان از کار افتاد.)
 

تغییر وضعیت:

He went from happy to sad in seconds. (او در چند ثانیه از خوشحالی به ناراحتی تغییر حالت داد.)

 

Make

فعل Make معمولاً به ساختن، باعث شدن یا رسیدن به مکانی اشاره دارد. برای مثال، “He made a cake” به معنی درست کردن کیک است. در “The movie made me cry” این فعل نشان‌دهنده تأثیر احساسی فیلم است. و در جمله “I’ll try to make it to the meeting” به معنای رسیدن به جلسه به کار رفته است.

 

معانی مختلف فعل Make: ساختن، باعث شدن، رسیدن

ساختن:

He made a cake for her birthday. (او یک کیک برای تولدش درست کرد.)

They’re making a documentary about climate change. (آن‌ها یک مستند درباره تغییرات اقلیمی می‌سازند.)
 

باعث شدن:

The movie made me cry. (فیلم باعث شد من گریه کنم.)

Her kindness made my day. (مهربانی او روزم را ساخت.)
 

رسیدن:

I made it to the meeting on time. (من به جلسه به موقع رسیدم.)

 

در ادامه ۲۰ فعل دیگر را به همراه مثال هایشان معرفی کرده ایم.

1. Play: بازی کردن، نواختن، یا اجرا کردن.

The children are playing in the park. (بچه‌ها در پارک بازی می‌کنند.)

She plays the violin beautifully. (او ویولن را زیبا می‌نوازد.)

The theater group played a classic drama. (گروه تئاتر یک نمایشنامه کلاسیک اجرا کردند.)
 

2. Put: قرار دادن یا اعمال کردن.

Please put your phone on silent mode. (لطفاً تلفن خود را روی حالت سکوت قرار دهید.)

She put a lot of effort into her project. (او تلاش زیادی در پروژه‌اش کرد.)
 

3. Hold: نگه داشتن یا برگزاری.

He held the baby gently in his arms. (او به آرامی نوزاد را در آغوش گرفت.)

The school holds an annual science fair. (مدرسه هر سال یک نمایشگاه علمی برگزار می‌کند.)
 

4. Catch: گرفتن، متوجه شدن، یا گرفتار شدن.

He caught the ball with one hand. (او توپ را با یک دست گرفت.)

Did you catch what she said? (آیا متوجه شدی او چه گفت؟)

The thief was caught by the police. (دزد توسط پلیس دستگیر شد.)
 

5. Drop: انداختن یا کاهش دادن.

She dropped her phone on the floor. (او تلفن خود را روی زمین انداخت.)

The temperature dropped significantly last night. (دمای هوا دیشب به طور قابل توجهی کاهش یافت.)
 

6. Show: نشان دادن یا اجرا کردن.

Can you show me how this works? (می‌توانی به من نشان دهی که این چگونه کار می‌کند؟)

The artist showed his latest painting at the gallery. (هنرمند آخرین نقاشی خود را در گالری به نمایش گذاشت.)
 

7. Call: صدا زدن یا تماس گرفتن.

I called her name, but she didn’t hear me. (اسم او را صدا زدم، اما نشنید.)

I’ll call you later tonight. (بعداً امشب به تو زنگ می‌زنم.)
 

8. Look: نگاه کردن یا به نظر رسیدن.

Look at that beautiful sunset! (به آن غروب زیبای خورشید نگاه کن!)

You look happy today. (امروز خوشحال به نظر می‌رسی.)
 

9. Turn: پیچیدن، تغییر دادن، یا تبدیل شدن.

Turn left at the next corner. (سر پیچ بعدی به چپ بپیچ.)

She turned her life around after college. (او زندگی‌اش را پس از دانشگاه تغییر داد.)

Caterpillars turn into butterflies. (کرم‌های ابریشم به پروانه تبدیل می‌شوند.)
 

10. Bring: آوردن یا به ارمغان آوردن.

Please bring your books to class tomorrow. (لطفاً کتاب‌هایت را فردا به کلاس بیاور.)

Her smile always brings joy to everyone. (لبخند او همیشه شادی را برای همه به ارمغان می‌آورد.)
 

11. Keep: نگه داشتن یا ادامه دادن.

Keep your keys in a safe place. (کلیدهایت را در جای امن نگه دار.)

Keep working hard, and you’ll succeed. (به سخت کار کردن ادامه بده، و موفق خواهی شد.)
 

12. Leave: ترک کردن یا باقی گذاشتن.

She left the room without saying goodbye. (او بدون خداحافظی اتاق را ترک کرد.)

Leave some space for others on the bench. (برای دیگران روی نیمکت جا بگذار.)
 

13. Hit: ضربه زدن یا تحت تأثیر قرار دادن.

The car hit a tree during the storm. (ماشین در طوفان به درخت برخورد کرد.)

His speech really hit the audience emotionally. (سخنرانی او واقعاً مخاطبان را از نظر احساسی تحت تأثیر قرار داد.)
 

14. Stand: ایستادن یا تحمل کردن.

They stood in line for hours. (آن‌ها ساعت‌ها در صف ایستادند.)

I can’t stand this noise anymore. (دیگر نمی‌توانم این سر و صدا را تحمل کنم.)
 

15. Watch: تماشا کردن یا مراقب بودن.

We watched a movie last night. (دیشب یک فیلم تماشا کردیم.)

Watch your step on the icy road. (در جاده یخی مراقب قدم‌هایت باش.)
 

16. Change: تغییر دادن یا تغییر کردن.

She changed her hairstyle recently. (او به‌تازگی مدل موهایش را تغییر داده است.)

The weather changes quickly in this region. (هوا در این منطقه به سرعت تغییر می‌کند.)
 

17. Cut: بریدن یا کاهش دادن.

He cut the paper into small pieces. (او کاغذ را به تکه‌های کوچک برید.)

The company is cutting unnecessary expenses. (شرکت در حال کاهش هزینه‌های غیرضروری است.)
 

18. Save: ذخیره کردن یا نجات دادن.

Don’t forget to save your work on the computer. (فراموش نکن کار خود را در کامپیوتر ذخیره کنی.)

The lifeguard saved the child from drowning. (غریق‌نجات کودک را از غرق شدن نجات داد.)
 

19. Open: باز کردن یا شروع کردن.

He opened the window to let in fresh air. (او پنجره را باز کرد تا هوای تازه وارد شود.)

They opened a new branch downtown. (آن‌ها یک شعبه جدید در مرکز شهر افتتاح کردند.)
 

20. Close: بستن یا تمام کردن.

She closed the book and went to sleep. (او کتاب را بست و به خواب رفت.)

The meeting will close with a summary of decisions. (جلسه با خلاصه‌ای از تصمیمات پایان خواهد یافت.)

 

 

آخرین مقالات

آیا مغز شما برای انگلیسی فکر کردن آماده است؟ تست کنید!

آیا تا به حال فکر کرده‌اید مغزتان چقدر برای فکر کردن به زبان انگلیسی آماده است؟ این مهارت فراتر از دانستن واژگان و گرامر است؛ یعنی بتوانید بدون ترجمه در ذهن، مستقیماً به انگلیسی فکر کنید. اگر هنگام صحبت کردن مکث زیادی دارید، یا اول جمله را به فارسی می‌سازید و بعد ترجمه می‌کنید، شاید هنوز به این مرحله نرسیده‌اید. با یک تست ساده می‌توانید میزان آمادگی مغزتان را بسنجید و ببینید چقدر به "تفکر انگلیسی‌محور" نزدیک هستید!

چطور حافظه‌مان را برای واژگان آیلتس تربیت کنیم؟

برای تقویت حافظه در یادگیری واژگان آیلتس، بهتر است واژه‌ها را در جمله یاد بگیرید و به‌طور مرتب مرور کنید. استفاده از فلش‌کارت و تکنیک مرور فاصله‌دار کمک می‌کند واژگان در ذهن ماندگار شوند. همچنین یادگیری موضوعی لغات، مثل آموزش یا محیط‌زیست، باعث سازمان‌دهی بهتر ذهن می‌شود.

بهترین منابع آیلتس آکادمیک

برای آمادگی آیلتس آکادمیک، بهترین منابع شامل The Official Cambridge Guide to IELTS و سری Cambridge IELTS 1-18 هستند. IELTS Trainer و Barron’s IELTS هم برای تمرین مفیدند. سایت‌هایی مثل IELTS Liz و IELTS Simon نکات ساده و کاربردی ارائه می‌دن. همچنین اپلیکیشن Magoosh و کانال یوتیوب E2 IELTS برای تقویت مهارت‌ها عالی‌اند.

کلماتی که ایرانی‌ها در انگلیسی خیلی اشتباه یاد گرفتن! وقتی انگلیسی رو فارسی یاد می‌گیریم.

در این مقاله آموزشی، ۱۰ تا از رایج‌ترین کلماتی که ایرانی‌ها به‌اشتباه وارد زبان انگلیسی کردن رو بررسی می‌کنیم. با توضیحات کامل، مثال‌های متنوع، و معادل‌های درست انگلیسی، مهارت زبانی‌ات رو یک سطح ارتقا بده!

ساختار آزمون آیلتس

آزمون آیلتس شامل چهار بخش شنیداری، خواندن، نوشتن و گفتاری است و در دو نوع آکادمیک و جنرال برگزار می‌شود. این آزمون حدود ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه زمان می‌برد و مهارت‌های زبانی داوطلب را به‌صورت جامع ارزیابی می‌کند.

چرا زبان‌آموزای مهاجر زودتر پیشرفت می‌کنن؟ رازهایی که باید بدونی

زبان‌آموزهای مهاجر اغلب خیلی سریع‌تر از دیگران زبان جدید رو یاد می‌گیرن، اما چرا؟ توی این مطلب با دلایل واقعی، عوامل پنهان و رازهایی آشنا می‌شی که باعث می‌شن مهاجرا توی یادگیری زبان شتاب بگیرن—نکاتی که اگه بدونی، تو هم می‌تونی مثل اونا پیشرفت کنی.

روان‌شناسی موفقیت در آیلتس: چطور ذهنیت برنده بسازیم؟

روان‌شناسی موفقیت در آیلتس نقش کلیدی در رسیدن به نتایج عالی دارد. ذهنیت برنده یعنی باور به توانایی رشد، تمرکز بر پیشرفت مداوم و پذیرش چالش‌ها به‌عنوان فرصت‌های یادگیری. داوطلبانی که با این نگرش به سراغ آزمون می‌روند، در برابر فشار و استرس مقاوم‌ترند، از اشتباهات خود درس می‌گیرند و با انگیزه بیشتری تمرین می‌کنند. ساختن این ذهنیت نیاز به خودآگاهی، هدف‌گذاری واقع‌بینانه و ایجاد عادت‌های مثبت در روند مطالعه دارد. وقتی ذهن آماده باشد، مسیر موفقیت هموارتر خواهد شد.

چگونه از انگلیسی کلاسیک به زبان واقعی زندگی مهاجرت کنیم؟

برای بسیاری از زبان‌آموزانی که سال‌ها در کلاس‌های سنتی زبان انگلیسی شرکت کرده‌اند، ورود به محیط واقعی زندگی، مثل مهاجرت به کشور انگلیسی‌زبان یا شروع به کار در یک شرکت بین‌المللی، تجربه‌ای همراه با شوک زبانی است.

انگلیسی کلاسیک: آیا همچنان برای زبان‌آموزان امروزی کافی است؟

یادگیری زبان انگلیسی برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان، دروازه‌ای به سوی فرصت‌های شغلی، تحصیلی و مهاجرتی است. بسیاری از زبان‌آموزان، به‌ویژه در کشورهای غیرانگلیسی‌زبان، آموزش خود را با چیزی شروع می‌کنند که به آن “انگلیسی کلاسیک” گفته می‌شود؛ اما این سبک از آموزش تا چه حد با نیازهای واقعی دنیای امروز هماهنگ است؟

چرا انگلیسی کلاسیک برای زندگی واقعی در خارج کافی نیست؟ و چه کاری باید کرد؟

بسیاری از افرادی که پس از فراگیری زبان انگلیسی در محیط‌های رسمی، به کشورهای انگلیسی‌زبان مهاجرت می‌کنند یا قصد دارند در فضای بین‌المللی کار و زندگی کنند، با یک واقعیت گمراه‌کننده مواجه می‌شوند: انگلیسی‌ای که در کلاس یاد گرفته‌اند، به‌سختی در دنیای واقعی پاسخ‌گوی نیازهای روزمره آنهاست.