Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش سوم
رسیدن به سطح B1 انگلیسی یعنی زبانآموز دیگر در سطح ابتدایی محدود نمیماند و میتواند در موقعیتهای واقعی، مکالمههای روزمره و متون نیمهپیشرفته شرکت کند. در بخش سوم این مجموعه، هدف ما معرفی ۱۰۰ واژهی جدید سطح B1 است که کاربردیتر و پیشرفتهتر نسبت به بخشهای قبل هستند و به شما کمک میکنند روانتر صحبت کنید و نوشتار حرفهایتر داشته باشید.
اهمیت یادگیری واژگان سطح B1
سطح B1 به نوعی پل بین زبان پایه و مهارتهای پیشرفتهتر است. یادگیری واژگان این سطح به شما کمک میکند تا:
-
بتوانید تجربهها، احساسات و نظرات خود را به شکل دقیقتر بیان کنید.
-
در مکالمات رسمی و غیررسمی انعطاف بیشتری داشته باشید.
-
موضوعات پیچیدهتر مانند محیط زیست، فرهنگ و سیاست ساده را درک و در گفتگو به کار ببرید.
بهترین روشهای یادگیری واژگان B1
برای یادگیری مؤثر این سطح، تکنیکهای زیر توصیه میشوند:
-
مطالعه منظم و روزانه: مرور واژگان جدید هر روز باعث تثبیت بهتر آنها میشود.
-
فلش کارت و اپلیکیشن: استفاده از فلشکارت و اپلیکیشنهای یادگیری زبان برای مرور سریع و مؤثر.
-
نوشتن جملات کاربردی: ساختن جملات با واژگان جدید باعث یادگیری فعال میشود.
-
مکالمه و تمرین با دیگران: استفاده عملی از لغات جدید در گفتگوهای واقعی.
هدف این بخش
در بخش سوم، شما با ۱۰۰ کلمهی دیگر از واژگان سطح B1 آشنا میشوید. هر کلمه همراه با:
-
معنی فارسی
-
مثال انگلیسی کاربردی
-
ترجمه فارسی جمله
این کار باعث میشود که یادگیری شما سیستماتیک و کاربردی باشد و بتوانید واژگان را به شکل عملی در زندگی روزمره به کار ببرید.
Word | Meaning (FA) | Example |
---|---|---|
account | حساب / اکانت | I opened a bank account yesterday. |
adapt | سازگار شدن | We must adapt to new conditions. |
address | نشانی / خطاب کردن | Write your address here; He addressed the crowd. |
adopt | پذیرفتن / به فرزند گرفتن | They adopted a child last year. |
adult | بزرگسال | Adults should follow the rules too. |
advance | پیشرفت / پیشاپیش | The team made great advance in research. |
afford | توان مالی داشتن | I can’t afford a new car. |
afternoon | بعد از ظهر | I will call you in the afternoon. |
agency | آژانس | She works for a travel agency. |
agree | موافق بودن | We all agree on the plan. |
airline | خط هوایی | I booked a flight with a new airline. |
allow | اجازه دادن | Parents allow children to play outside. |
along | در طول / همراه با | We walked along the river. |
amaze | شگفت زده کردن | The magician amazed the audience. |
amount | مقدار | The total amount is 50 dollars. |
ancient | باستانی | They visited ancient ruins. |
anger | خشم | He couldn’t control his anger. |
announce | اعلام کردن | The teacher announced the results. |
annual | سالانه | The company holds an annual meeting. |
anxiety | اضطراب | She felt anxiety before the exam. |
apologize | عذرخواهی کردن | He apologized for being late. |
appear | ظاهر شدن | The sun appeared after the rain. |
appointment | قرار ملاقات | I have a doctor’s appointment. |
approach | نزدیک شدن / روش | We approached the city carefully. |
approve | تأیید کردن | The manager approved my request. |
argue | بحث کردن | They argued about the problem. |
arise | به وجود آمدن | Problems may arise during the project. |
arrange | ترتیب دادن | I arranged a meeting for tomorrow. |
arrival | ورود | We were happy at her arrival. |
article | مقاله | I read an interesting article. |
artist | هنرمند | Picasso was a famous artist. |
assign | واگذار کردن | The teacher assigned homework. |
assist | کمک کردن | Can you assist me with this task? |
assume | فرض کردن | Don’t assume things without proof. |
attract | جذب کردن | The park attracts many visitors. |
average | میانگین | The average score was 70. |
avoid | اجتناب کردن | He avoids unhealthy food. |
aware | آگاه | Be aware of the risks. |
balance | تعادل | Yoga helps maintain balance. |
ban | ممنوع کردن | The city banned smoking in public areas. |
bank | بانک | I deposited money in the bank. |
bar | میله / بار | He held onto the bar tightly. |
bare | برهنه / خالی | The tree was bare in winter. |
battle | جنگ / نبرد | The battle lasted three days. |
beautiful | زیبا | The sunset was beautiful. |
because | زیرا | I stayed home because it rained. |
become | شدن | He became a teacher last year. |
begin | شروع کردن | Classes begin at 9 a.m. |
behave | رفتار کردن | Children should behave politely. |
belief | باور | She has strong beliefs about justice. |
believe | باور داشتن | I believe in hard work. |
benefit | سود / منفعت | Exercise benefits your health. |
beside | کنار | He sat beside his friend. |
between | بین | There is a park between the buildings. |
beyond | فراتر از | The mountains are beyond the river. |
bill | صورتحساب | Please pay the bill. |
bind | بستن / پیوستن | The contract binds both parties. |
birth | تولد | She attended the birth of her niece. |
birthday | تولدت | We celebrated his birthday yesterday. |
black | سیاه | She wore a black dress. |
blank | خالی | Fill in the blank with the correct word. |
blame | سرزنش کردن | Don’t blame others for your mistake. |
bleed | خونریزی کردن | He cut his finger and started to bleed. |
blind | کور | He became blind in one eye. |
block | مسدود کردن / بلوک | The road was blocked by an accident. |
blood | خون | The nurse took a blood sample. |
blow | زدن / وزیدن | The wind blew all night. |
board | تخته / سوار شدن | We boarded the train quickly. |
boast | به رخ کشیدن | He boasted about his new car. |
body | بدن | Exercise keeps your body healthy. |
boil | جوشاندن | Please boil water for tea. |
bone | استخوان | The dog broke a bone. |
book | کتاب / رزرو کردن | I booked a hotel online. |
border | مرز | The river forms the border. |
bore | خسته کردن / حوصله سر بردن | The lecture bored me. |
borrow | قرض گرفتن | Can I borrow your pen? |
both | هر دو | Both options are good. |
bother | مزاحمت / اذیت کردن | Don’t bother me now. |
bottom | پایین / کف | He sat at the bottom of the stairs. |
bound | مقید / بسته | He is bound by the contract. |
bow | کمان / تعظیم کردن | He bowed to the audience. |
brain | مغز | The brain controls the body. |
branch | شاخه | A bird sat on the tree branch. |
brave | شجاع | She is brave in facing challenges. |
bread | نان | He bought fresh bread. |
break | شکستن / استراحت | Don’t break the vase; Let’s take a break. |
bridge | پل | We crossed the bridge safely. |
brief | مختصر | He gave a brief explanation. |
bright | روشن / باهوش | The room is bright; She is bright. |
bring | آوردن | Bring your notebook to class. |
broad | عریض | The river is very broad here. |
brother | برادر | My brother lives in Berlin. |
brown | قهوهای | The dog is brown. |
brush | مسواک زدن / قلمو | Brush your teeth twice a day. |
build | ساختن | They are building a new house. |
burn | سوختن | Be careful not to burn yourself. |
burst | انفجار / ترکیدن | The balloon burst suddenly. |
bus | اتوبوس | I take the bus to school. |
bush | بوته | A rabbit hid behind the bush. |
business | کسبوکار | He runs a small business. |
در بخش سوم Vocabulary سطح B1 انگلیسی، ۱۰۰ واژهی جدید را مرور کردیم که به درک بهتر مکالمات، متون و نوشتار روزمره کمک میکند. ترکیب مطالعه منظم، ساخت جملات کاربردی و مرور واژگان به یادگیری عمیقتر و تثبیت بهتر آنها کمک خواهد کرد. در بخش بعدی، واژگان سطح B2 و پیشرفتهتر را بررسی خواهیم کرد تا مسیر یادگیری شما به شکل سیستماتیک ادامه پیدا کند.
برای ثبت نظر و دیدگاه خود لطفا با تشکیل حساب کاربری، عضو وب سایت شوید.
برچسب ها
- Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش سوم
- Vocabulary سطح B1 انگلیسی
- سطح B1 انگلیسی
- Vocabulary سطح B1
- Vocabulary B1 انگلیسی
- Vocabulary انگلیسی
- Vocabulary سطح
- B1 انگلیسی
- Vocabulary B1
- سطح B1
- انگلیسی
- آموزش زبان انگلیسی
- آموزش زبان
- زبان انگلیسی
- آموزش انگلیسی
- آموزش
- اندیشه پارسیان
- مقاله
- واژگان سطح B1
- Vocabulary بخش سوم
- لغات پرکاربرد B1
- یادگیری انگلیسی متوسط
- لیست کلمات انگلیسی B1
آخرین مقالات
Vocabulary سطح C1 انگلیسی: بخش چهارم
این مقاله، چهارمین بخش از یک مجموعه مقالات جامع است که به بررسی و آموزش واژگان سطح C1 زبان انگلیسی میپردازد. این بخش با ارائه مقدمهای مرتبط با بخشهای قبلی، سه هدینگ کاربردی و یک جدول کامل از ۱۰۰ کلمه، به خواننده کمک میکند تا به شکلی سیستماتیک و مؤثر، دایره لغات خود را گسترش دهد و آنها را در مکالمات و نوشتههای روزمره خود به کار گیرد.
Vocabulary سطح C1 انگلیسی: بخش سوم
این مقاله، راهنمای جامعی برای یادگیری و استفاده از واژگان سطح C1 زبان انگلیسی است که به خواننده کمک میکند تا به شکلی سیستماتیک و مؤثر، دایره لغات خود را گسترش دهد و آنها را در مکالمات و نوشتههای روزمره خود به کار گیرد.
Vocabulary سطح C1 انگلیسی: بخش دوم
این مقاله مجموعهای از ۱۰۰ واژه ضروری سطح C1 را به همراه معانی و مثالهای کاربردی ارائه میدهد تا زبانآموزان بتوانند دایره لغات خود را در این سطح پیشرفته گسترش دهند.
Vocabulary سطح C1 انگلیسی
این مقاله به معرفی واژگان پیشرفته سطح C1 انگلیسی میپردازد و استراتژیهای مؤثر یادگیری آنها را بررسی میکند. همچنین 100 واژه منتخب همراه با معنی و مثال کاربردی ارائه خواهد شد.
Vocabulary سطح B2 انگلیسی: بخش چهارم
در این بخش از آموزش واژگان انگلیسی سطح B2، با ۱۰۰ کلمه مهم و پرکاربرد آشنا میشوید که به شما کمک میکند در موضوعات مختلف علمی، اجتماعی و حرفهای تسلط بیشتری پیدا کنید.
Vocabulary سطح B2 انگلیسی: بخش سوم
در این مقاله مجموعهای از ۱۰۰ واژه پرکاربرد سطح B2 (بخش سوم) همراه با معنی و مثال ارائه شد تا زبانآموزان بتوانند مهارت گفتاری و نوشتاری خود را به سطح بالاتری ارتقا دهند.
Vocabulary سطح B2 انگلیسی: بخش دوم
این مقاله شامل بخش دوم از واژگان سطح B2 انگلیسی است که در آن ۱۰۰ واژه پرکاربرد همراه با معنی و مثال کاربردی آورده شده است. زبانآموزان میتوانند با مرور این جدول، دایره لغات خود را گسترش داده و به سطحی بالاتر در مکالمه و نوشتار دست پیدا کنند.
Vocabulary سطح B2 انگلیسی
در این بخش از مجموعه آموزش واژگان انگلیسی، ۱۰۰ لغت پرکاربرد سطح B2 همراه با معنی و مثال ارائه شده است. این کلمات به زبانآموزان کمک میکنند مهارت گفتاری و نوشتاری خود را به سطح بالاتری ارتقا دهند.
Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش چهارم
بخش چهارم Vocabulary سطح B1 انگلیسی شامل ۱۰۰ واژهی تکمیلی است که برای تقویت مهارت مکالمه، نوشتار و درک مطلب در موقعیتهای واقعی ضروری هستند. یادگیری این واژگان باعث افزایش اعتمادبهنفس و تسلط بیشتر در زبان میشود.
Vocabulary سطح B1 انگلیسی: بخش سوم
بخش سوم Vocabulary سطح B1 انگلیسی شامل ۱۰۰ واژهی جدید و کاربردی است که برای مکالمات روزمره و نوشتار سطح متوسط ضروریاند. یادگیری این کلمات باعث تقویت مهارت درک مطلب، روانتر شدن مکالمه و اعتمادبهنفس بیشتر در موقعیتهای واقعی میشود.